جدول جو
جدول جو

معنی طبقه بندی - جستجوی لغت در جدول جو

طبقه بندی
رده بندی
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
فرهنگ فارسی عمید
طبقه بندی
(طَ بَ قَ / قِ بَ)
در حدود 390- 316 قبل از میلاد، ملکۀ مقدونیه و زن فیلیپ دوم و مادر اسکندر بود. گویند وی در قتل شوهرش که به سال 336 قبل از میلاد اتفاق افتاد دست داشته است. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1211 و همچنین ص 1200 و 1206 و 1209 و 1210 و 1211 و 1213 و 1214 و 1216 و 1217 و 1238 و 1352 و 1353 و 1356 و 1409 و 1819 و 1880 و 1883 و 1899 و 1912 و 1914 و 1915 و 1933 و 1934 و 1939 و 1955 و 1997 و 2001 و 2002 و 2004و 2005 و 2013 و 2022 تا 2028 و 2032 و 2044 شود
لغت نامه دهخدا
طبقه بندی
اسمورش رده بندی رده بندی صف بندی
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
فرهنگ لغت هوشیار
طبقه بندی
((~. بَ))
صف بندی، رده بندی (واژه فرهنگستان)
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
فرهنگ فارسی معین
طبقه بندی
دسته بندی
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
فرهنگ واژه فارسی سره
طبقه بندی
دسته بندی، رده بندی، کلاسمان، کلاسه، گروه بندی، طبقه سازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
طبقه بندی
تصنيفٌ
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به عربی
طبقه بندی
Classification
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
طبقه بندی
classification
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
طبقه بندی
درجہ بندی
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به اردو
طبقه بندی
классификация
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به روسی
طبقه بندی
Klassifizierung
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به آلمانی
طبقه بندی
класифікація
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
طبقه بندی
klasyfikacja
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به لهستانی
طبقه بندی
classificação
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
طبقه بندی
classificazione
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
طبقه بندی
শ্রেণীবিভাগ
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به بنگالی
طبقه بندی
classificatie
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به هلندی
طبقه بندی
การจำแนก
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به تایلندی
طبقه بندی
uainishaji
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
طبقه بندی
sınıflandırma
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
طبقه بندی
分類
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
طبقه بندی
分类
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به چینی
طبقه بندی
clasificación
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
طبقه بندی
분류
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به کره ای
طبقه بندی
klasifikasi
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
طبقه بندی
वर्गीकरण
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به هندی
طبقه بندی
סיווג
تصویری از طبقه بندی
تصویر طبقه بندی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کُ نَنْ دَ / دِ)
چینی بندزن. کاسه بند:
بر دل هر شکسته زد غم تو
چون طبق بند از صنیعت فش.
شهید
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نقشی که بصورت طاق در دیواره ای سازند، برای خوشنمائی:
به هر روزنی قبله یکسو شده
همه طاق بندی ابرو شده.
زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ رَ /رِ بَ)
شغل و عمل بره بند:
بسی سال طبل لوندی زدی
صلا از پی بره بندی زدی.
؟ (از آنندراج ذیل بره بند).
و رجوع به بره بند شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از طبق بند
تصویر طبق بند
تبگ بند چینی بند زن چینی بند زن کاسه بند زن
فرهنگ لغت هوشیار
تاک بندی گونه ای تاک زدن آرایشی بر دیوارها ساختن طاق، نقشی که به صورت طاق در دیواره ای سازند برای خوشنمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبقه بند
تصویر طبقه بند
غژنده، اشکوبساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبق بند
تصویر طبق بند
((طَ. بَ))
چینی بندزن
فرهنگ فارسی معین